کد مطلب:28562 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:111

سخن امام علی درباره ویژگی های عمرو












2347.امام علی علیه السلام- از نامه اش به عمرو بن عاص-: به درستی كه تو دینت را پیروِ دنیای كسی قرار داده ای كه گم راهی اش آشكار است، پرده هایش دریده است، انسان های بزرگوار، در مجلس او سرافكنده می شوند و معاشرتش، انسان های بردبار را كودن می سازد. تو دنباله روِ او شدی و در پی پسْ مانده او رفتی، مانند سگی كه به دنبال شیر می رود و به چنگال هایش پناه می بَرَد و انتظار می كشد تا پس مانده شكار او به سویش افكنده شود.

دنیا و آخرتت را از میان بُردی. اگر به حقْ چنگ می زدی، به آنچه می جویی، می رسیدی. اگر خداوندْ مرا بر تو و پسر ابو سفیانْ قدرت بخشد، به آنچه كرده اید، كیفرتان خواهم كرد، و اگر به شما دسترس نبود و شما [ پس از من] باقی ماندید، آنچه در پیش روی شماست، برایتان بسیار بدتر است.والسلام![1].

2348.امام علی علیه السلام: شگفتا از پسر آن زن بدنام! در برابر شامیان، ادّعا كرده كه من شوخ طبعم كه كارها را از سرِ شوخی می گذرانم؛ ولی او سخنی باطل بر زبان رانده و گناهكارانه سخن گفته است.

بدانید كه بدترین سخن، دروغ است. او سخن می گوید، ولی دروغ می گوید؛ وعده می دهد، ولی خُلف وعده می كند؛ از او تقاضا می شود، ولی بُخل می ورزد؛ وقتی خودْ چیزی را می خواهد، اصرار می كند؛ در پیمان ها خیانت می ورزد و پیوند خویشی را می بُرد.در هنگامه جنگ، تا زمانی كه شمشیرها سهم خود را نگیرند، چه چیز نهی كننده و فرمان دهنده است! و وقتی چنین شود، بزرگ ترین حیله اش آن است كه عورت خود را نشان دهد!

بدانید كه به خدا سوگند، یاد مرگ، مرا از بازی باز می دارد، و فراموشی آخرت، او را از گفتن حقْ باز می دارد.به درستی كه او با معاویه بیعت نكرد، مگر با این شرط كه بهره ای به وی دهد و در برابر رها كردن دینش، بخششی به او عطا كند.[2].

2349.العقد الفرید: نزد علی بن ابی طالب علیه السلام از عمرو بن عاص، سخن به میان آمد. درباره اش فرمود: «شگفتا از فرزند زن بدنام! گمان می بَرَد در حضور او شوخ طبعی می كنم و این كار را تكرار می كنم.چگونه، حال آن كه بدترینْ سخن، دروغ ترینِ آن است؟ او می خواهد و اصرار می ورزد، در حالی كه اگر از او خواسته شود، بخل خواهد ورزید.آن هنگام كه سختی ها شدّت گیرند و تنور جنگ، داغ گردد و شمشمیرها سهم خود را از جمجمه مردان برگیرند، او جز بركَندن لباس ها و نشان دادن مقعدش به مردم، كاری ندارد. خداوند، او را در غم و اندوه اندازد![3].









    1. نهج البلاغة: نامه 39، الاحتجاج: 95/432/1.
    2. نهج البلاغة: خطبه 84، الاحتجاج: 96/433/1، شرح مائة كلمة: 13/162.
    3. العقد الفرید: 335/3، جواهر المطالب: 38/2.